دیشب 21 آبان زلزله شدیدی تقریبا نصف کشور رو لرزوند که حتی در عراق و کویت هم احساس شد
مرکز زلزله 7.2 ریشتری ازگله کرمانشاه بود
بابایی عصر دیروز گل برام گرفته بودند و منم کیک درستیده بودم تا امروز خامه کشی کنم و جشن بگیریم
برای شام رفتیم خونه مامان جون و بابایی کیک رو هم برداشت و آورد ماشین و
یهو با دسته گل سورپرایزم کرد
بعد از شام که فسنجون خوشمزه بود ، کیک رو بریدیم و با شربت آلبالو خوردیم
به احترام فوت شدگان زلزله ( که امروز عزای عمومی هست) امروز جشن نگرفتیم
چون واقعا حس و حالم رو بابایی دیشب دید که چقدر روحیه ام داغون شد و همون دقایق اولیه زلزله مهیب (که حدس میزدم سر هموطنانم چی اومده )
به خاطر زلزله زدگان اشکم سرازیر شد
خدا به ما هم رحم کرد قربونت برم خیلی نگرانت بودم نفس مامان
به قول شاملو :
و عشق ،
اگر با حضور همین روزمرگی ها ،
عشق بماند ،
عشق است
تو در من اتفاق افتادی
و من پر شدم از نگاه تو
به همین سادگی
سیر نمی شوم ز تو
نیست
جز این
گناه من .
میگویند عشقِ خدا به همِه یکسان است
ولی من میگویَم : مرا بیشتر از همِه دوست دارد
وگرنه به همِه
یکی مثل تو میداد
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
سهند خوشگله زیباترین خلقت خدا ، دل نوشته های ما برای زیباترین معجزه خدا؛ سهندجان زلزله ,همِه ,بابایی منبع
درباره این سایت